خونه جدید مبارک
مرحله جدید شیطونیات شروع شده امروز صبح که بیدارشدی خودت از تخت اومدی پایین ویکراست رفتی تو اتاق خودت سمت ویترینت چند روزیه به کتابات علاقه پیدا کردی البته از نوع ریختن وپرت کردنشون کف اتاق بعد اومدی تو آشپزخونه کابینتا رو خالی کردی وآخر سرم که رفتی سر وقت جاکفشی که دیگه شرمنده اونو با یه کش بستم ونمیتونستی باز کنی شروع کردی به دعوا کردن من...ای جونم انقد خوشگل اخم میکنی ولباتم غنچه میکنی ...یه ژس باحال که فقط مخصوص خودته سعی میکنم یه عکس ازت بندازم تا بعدا دل خودت ضعف بره ببینیش ٢ روز پیش که عید نیمه شعبانم بود دیگه کاملا راه رفتی خودت میگفتی تاتی وکل فرشو راه رفتی بعدش برا خودت دست میزدی ومیگفتی آفئییی(آفرین...
نویسنده :
مامان آوین
21:03